رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

📚 کتاب 1984 - جورج اورول - صفحه 91

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

بهش گفتم، بله خیلی خوبه. ولی اگر تو هم جای من بودی همین کارو می کردی. ایراد گرفتن راحته اما تو که گرفتاری منو نداری.

در چنین خیابانی یونیفرم آبی رنگ حزب چندان عادی نبود. در واقع، عاقلانه نبود آدم را در چنین جاهایی ببینند، مگر آنکه برای کار مشخصی به آنجا رفته باشد. اگر با دیدن گشتی ها می دویدی، ممکن بود تو را متوقف کنند و بعد : «رفیق، میشه مدرک تان را ببینم ؟ اینجا چه کار دارید ؟ کی ساعت کارتان تمام شد ؟ همیشه مسیر شما به خانه از این طرفه ؟» و از این قبیل سوال ها.
 

کَشتی بخار، لقبی بود که کارگرها به دلایلی به موشک ها داده بودند.
.

۰۲/۰۸/۳۰