رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

۱۱ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است


سرانجام عشقمان چه شد؟؟؟
تویی که رفتی...
منی که جا ماندم ...
وخدایی که هیچ وقت
در امور عاشقانه دخالت نمیکند ...


#علی_ذاکر

۰۷ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۰۰


تصور اینکه نیستی سخته .

خیلی وقتا نبودن کسی و حرف زدن در موردش تبدیل به کلیشه میشه برای دیگران اما برای خود کسی که دچار و مبتلاست شاید همیشه تازگی داشته باشه . چون همیشه ابعادی از نبودن رو کشف میکنه که برای دیگران تکرار مکررات به نظر بیاد اما برای مبتلا و دچار، تازگی داشته باشه.


ولی با تمام این احوالات؛ به این یقین رسیدم که هرگز فراموش شدنی و از یاد بردنی به معنای ثابت همیشگی نیست (!)

۲۵ خرداد ۰۱ ، ۱۲:۲۵


فراموش کردنت

مثل برآورده شدن آرزویم

محال است

خانم شین

۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۰۰

پشت کوه سینه ام قلبم غروب کرد .
آمدنت طلوع بود و رفتنت غروب .
رفتی و دنیا به پایان آمد و خورشید وجود نداشت .
ای کاش تو بودی و قلبم غروب نداشت…

♣ #رضا_پورکریمان #مکثار

♠ T.me/MeKXaR

۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۹:۰۰

به تمومِ عالم و آدم قسم
‏که بدون تو منم یه بی کَسَم
‏تو نباشی و نپرسی حالمو
‏به خدا میگیره بغضم نفسم

‏⁧#مکثار⁩ ⁦ #MeKXaR⁩ ⁧ #ر_پ⁩

۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۰۰

من در هوای تو دیوانه تر شدم
بی خانه بودم و بی خانه تر شدم
آشوب بدی به پا شده است میان دلم
نیستی و من بدون تو اینجا عدم شدم

#شعر_نیست #آر_پی #مکثار #مینوت

۱۲ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۰

در امتداد آن شب طولانی بود که نفس میرفت ...

دقیقه به ثانیه تبدیل شد بود و قلب به سرعت مسیر 

رفت و برگشت یک آونگ ... 

زمین به دور سرم میچرخید و من به دورِ یار ... 

و چه ناتوان شده بودم ... بدن گاهی بدونِ خون ... سرد ... 

مثل اواسط زمستان ... 

و گاه گاهی خونِ بدن به جوش و خروش می افتاد ... 

مثل کوه آتشفشان ... 

دردها یکی پس از دیگری به تک تک اعضای بدنم هجوم 

آورده بود و تا سر حد مرگ به جان و تنم حمله میکرد 

و میتاخت و از پا در می آورد

.

.

.

زمین چرخید ... زمان ها سپری شد ... زمانه هم گذشت ... 

ولی من از پا در آمده بودم و دیگر مرا یارای سخن نبود 

و زیستنم لاجرم به جبر سپری شد.

۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۷:۰۰

تنها دلیل ِزندگی کردن ،تو بودی(!)

#R_P

📅۹۸/۳/۱۱ - 1 jun 2019

⏰ 11:11

🌍 iRaN - KaRaj

✍🏻 ReZa - PouRKaRiMaN

۱۱ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۱۱

 

• روسری آبی به جونوم آتش تهش زدی آتش

۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۷

💬

• باعث خوشحالی جان غمین من کجاست..؟

.

۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۰۷

🍇

بعد از من
هرکه تو را ببوسد
روی لبت نهال کوچک انگوری خواهد دید
که من کاشته‌ام...

😘
- نزار قبانی -

۰۵ آذر ۹۷ ، ۰۴:۰۳