رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر رضا پورکریمان» ثبت شده است

شمع شبُ و تکرارِ آهنگِ غم انگیزم
من با همین آهنگِ غمگین اشک میریزم
خیلی پشیمونم از اینکه تویِ این دنیام
احساس میکنم زیادم ، یا که آویزم

#R_P
#ر_پ #رضا_پورکریمان
👁‍🗨
@MeKXaR

۲۹ آبان ۹۶ ، ۲۳:۲۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۰

من و خواب بارون زده ، خواب خیس

دو قطره از این اشک ریخت روی میز

و کاغذ که تر بود از گریه هام

مثه چشمه و رود بود گونه هام

دیگه طاقتم تااق شد بعد تو

مسیر غم هموار شد بعد تو

خدا بسه ، خسته شدم ، کم آوردم

تو این روزگار من بد آوردم

خدایا بگو، کِی ازت خواستم ؟!

بگیریش اونو از توی دستم ؟!

چرا کاری از دست تو ساخته نیس ؟!

مگه اسمت الله بخشنده نیس ؟!

همینجوری میخواستی که پیر شم ؟!

تو این سن دیگه از همه سیر شم ؟!

خدا بسه ، خسته شدم ، کم آوردم

تو برگدونش ، قول میدم آدم شم !

.

((۲شنبه۱۲مرداد۹۴-ساعت۷صبح))

.

پ-ن : بند آخر به دلم نچسبید ، هر کس

پیشنهاد قشنگ تری داره خوشحال میشم

ارائه کنه ;-)

۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۸

خواب چشمات ، منو ، اسیرم کرد 

بغض رفتنت ، منو ، مریضم کرد

حال من ,  بد شده ، از این تکرار

جوری بد شد ، که دیگه سیرم کرد

نفسم ، توی سینه حبس میشه

این نفس تنگی ، پیرِ پیرم کرد

کاش میشد واسِه خاطرِ حالم

روحُ ، از این ، تنم جدا می کرد

«شادروان ر-پ / پنجشنبه ۲۲مرداد۹۴ / ۶:۳۰ صبح»

#کاش.میشد

۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۹