رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

باید رفت

جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ

مثل یک نوزادی , که نفهمید به دنیا آمد

دوست دارم , که بمیرم , و نباشم دیگر

من در این دنیایی , که سرار شده غم

و در این لحظه تلخ , خنده هایم شده کم

ماتم عالمگیر است , ذهن من درگیر است

که چ وقتی میرسد مژده ی آن آزادی ؟!

خسته ام , خسته ی صبر , 

و از این زندگی خیلی سرد 

و دلم میگیرد , غصه ها میخورمو بغضِ ِِگلویم پیر است ...

و در این عالم امکان , من جوانی که ز خود سیر شده است ... 

و دگر دیر شده است , باید رفت ...

√باید رفت.۳شنبه۱۶دی۹۳_۷:۳۰غروب√

۹۴/۰۳/۰۱