پشت کوه سینه ام قلبم غروب کرد .
آمدنت طلوع بود و رفتنت غروب .
رفتی و دنیا به پایان آمد و خورشید وجود نداشت .
ای کاش تو بودی و قلبم غروب نداشت…
♣ #رضا_پورکریمان #مکثار
♠ T.me/MeKXaR
پشت کوه سینه ام قلبم غروب کرد .
آمدنت طلوع بود و رفتنت غروب .
رفتی و دنیا به پایان آمد و خورشید وجود نداشت .
ای کاش تو بودی و قلبم غروب نداشت…
♣ #رضا_پورکریمان #مکثار
♠ T.me/MeKXaR
میگن کوه به کوه نمیرسه ؛ ولی آدم به آدم میرسه . ولی من بعید میدونم توی این برهوت بی کسی حتی صدا به کسی برسه ؛ چه برسه کوه به کوه یا آدم به آدم. که اگر اینجوری بود این همه داد زدیم کسی صدامونو نشنید.درد غریبی داره مارو میکُشه.
#مکثار #رضا_پورکریمان
+ ته نوشت : برای مایی که اصلا زن نداریم که بخوایم بچمونو به زور پول 99/9/9 به دنیا بیاریم که لاکچری به نظر بیاد ، همین ریز دلخوشیایی اینچنین هم خالی از لطف نیست
99/9/9 - رضا پورکریمان
یک منجلاب و یک باتلاق که زندگی نشد
از منجلاب رها و گرفتار در باتلاق که زندگی نشد
بعد از زمین که پُر بود از فراز و نشیب
بهشت هم برای ما بهشت واقعی نشد (!)
#ر_پ #MeKXaR #مینوت #مکثار #شعر_نیست
•
چه خبر (؟) چه کارا میکنی (؟)
.
.
.
هیچ (!) تکون میخورم که نَگَن مُرده (!)
.
.
.
﮼رضاپورکریمان | ﮼چهارشنبه ۷ ﮼فروردین ﮼۹۸
•
•
این خودش یه معجزه س که از بلندی های تنهایی بیفتی زمین و فقط قلبت بشنکه💔
هر کی جای من بود مُرده بود.
﮼رضاپورکریمان | ۹۸/۱/۳ | ۱:۴۰ ﮼بامداد،شنبه
•
@MeKXaR
قبل از اینکه بخوام برم سر اصل مطلب ، میخوام یه توضیح مختصر در مورد سوالاتی که ممکنه در این بخش از تاپیک که عنوانش هست #مینوت ، جوابش رو بدم که تا حدی با این بخش آشنا بشید؛چون ممکنه در ادامه بیشتر به این بخش بپردازم.
۱-“مینوت” یعنی چی (؟)
۲- چیزایی که در بخش مینوت نوشته میشه چیه دقیقا (؟)
۳- توضیح آخر ...
💢 جهت مطالعه این بخش و مشاهده متن کامل بر روی «تیتر» مینوت در بالای صفحه کلیک کنید(تپ کنید)
1️⃣ فردا زلزله می آید ... این تنها دستاورد زمین است برای سرزمین ما.
#ر_پ #R_P
2️⃣ قصد کرده خاک این شهر و دیار را به توبره بکشد زمین.
#ر_پ #R_P
3️⃣ این همه دست تکان دادی ... یکبار سر تکان میدادی زمین.
#ر_پ #R_P #زلزله #زمین #زمین_لرزه
4️⃣ مقیاس از ریشتر گذشت ، نگویید زمین لرزه ؛ بگویید ژله زمینی (!)
#کاریکلماتور #ر_پ #R_P
5️⃣ به زمین بگویید یک لیوان نبات داغ یا عرق نعنا بنوشد ، این دلپیچه ها ما را هم ویران کرد.
#ر_پ #کاریکلماتور #R_P
🖊 یک مافیای بی رحم داره چشمات ؛ که هر کی نزدیکش بشه رو میکشه (!)
🖊 موهات رئیس مافیاست (!) جوری آدم رو اجیر میکنه که هیچ راه فراری باقی نمیذاره (!) و دور شدن از موهات ، تهش مرگِ تلخ و غم انگیز و دردناکی رو در پی خواهد داشت (!)
🖊 پیشنهاد میکنم ؛ دست کم بیست فرسخ ازش فاصله بگیرید و به چشماش خیره نشید و برای شنیدن صداش حتماً پنبه بذارید تو گوشتون (!) ... به نفع خودتونه که به حرفم گوش کنید و الا شما هم مثل من مهمان برزخ خواهید شد و یا شاید برای همیشه مسخ (!)
#شب_چرت_و_پرت_های_تنهایی
#رضا_پورکریمان #ر_پ #R_P
🗓 30 jan 2018
🗓 3 SHaNBe | 10 BaHMaN 96
🌍 #iRaN | #KaRaj
✍🏻 #ReZa_PouRKaRiMaN
📱 @PouRKaRiMaN
💻 http://reza-pourkariman.blog.ir
هیچ چیز بدتر از تناقض نیست (!) و این فاجعه ای است که بشریت دچار آن شده ... پارادوکس بشری (!)
اینکه بگویند دوستت داریم ، ولی در حقیقت .... اینکه بگویند به تو اعتماد داریم .... ولی در عمل ....
#R_P
+ رفتی همه چیز تبدیل به مُرداب شد و من گرفتار شدم در این باتلاق و منجلاب بی کسی.
#R_P
مرا به بهشت جذابیتت عادت داده بودی ، و من غافل از آنکه بیاموزم چگونه بی تو در جهنم زندگی کنم (؟!) بعد از رفتنت این دل مرهون جذابیتت شده بود و ذره ذره این روح فنا شد در این جهنم نبودنت ... نداشتنت ... رفتنت ... روحم شاد.
#R_P
#هوایِ_این_دلم_عجب_بهاریه
#این _غصه_های_دل_واسه_نداریه
#توان_ندارمُ_هوا_ندارمُ_دلم_گرفته و...
#خدا_کجایی_تو_؟!
#R_P
باید این دوران و زمانه را تحریم کرد .. و آدمیانش را به قهقرا تبعید کرد تا رسم نکو زیستن بیاموزند !
تبعیض ، تحقیر ، تهدید ، تزویر و... فراگیر شده است و آدمیان خو باخته اند.
#R_P
3 شنبه 18 خرداد 95
اولین دروغ را زمانی شنیدم که خواستند آمپول بزنند ... همگی حتی مادر و پدرم گفتند درد ندارد ...گولم زدند و آمپول زدند ... و درد هم داشت ... و دروغ بعدی را چند لحظه بعد بلافاصله بعد از آمپول شنیدم که میخندیدند و میگفتند ... دیدی درد نداشت ؟!
سلام.
این روزا بعد از پشت سر گذاشتن امتحانا ... در حال انجام دادن یک کار مثبتم که امیدوارم جواب بده ... به زودی خبرش رو بهتون میدم..
دوم اینکه میخوام یه کانال تلگرامی اختصاصی داشته باشم که فارغ از اینجا ... اونجا هم فعالیت داشته باشم ... هر چند ، از حقنگذریم فعالیت داشتن تو تلگرام خیلی بهتر از وبلاگ نویسیه ... البته من وبلاگ نویسی رو خیلی دوست دارم ... و اتفاقاً کار مثبتی که همون اول گفتم یه جورایی هم به این موضوع مرتبطه [چشمک] یه مدت هم هست که تو فکر اینم که یه نمایشنامه بنویسم و حتی تا مرحله ی اجرا هم پیش بره ... ولی هنوز در حد یه فکر و هنوز تصمیم به انجامش ندارم ... چون خیلی در این جور موارد تنبلم ... اصولا با مواردی که انرژی حرکتی و پتانسیل بیشتری میبره میونه ی خوبی ندارم [خنده] و در آخر اینکه ... امیدوارم همینجوری که من دارم پیش میرم خیلی موفق باشم [خنده] آمین
خیلی دوست داشتم که سیگار رو ترک کنم..
دخترک رو با تموم احوالاتش درک کنم ..
نشد .. نتونستم ..
بهتره که خودم رو از یک بلندی پرت کنم ..
تا خودخواسته ابراز تمایل به مرگ کنم...
این بهتر است ..
تا اینکه خود را این همه آغشته به درد کنم !
#ر_پ
۵:۱۵صبح/۳شنبه/۷اردیبهشت۹۵
* پ ن : این شعر آدینه 7 خرداد 95 برای رونمایی در تارنمای "شعرنو"
بارگذاری شد. شنبه 8 خرداد 95 آن را می توانید در تارنمای نام برده بخوانید.
میری ؟! باشه .. برو ... خدا به همراهت
امیدوارم که اون کسی که منو به خاطرش ول کردی همیشه باشه همراهت
میری و عین خیالت هم نیست که من بی تو دق میکنم ، حرص میخورم ، پیر میشم
فدای سرت ... برو خدا پشت پناهت
فقط همین یک جمله .. خوش به حالت ... امیدوارم خوب باشه همیشه حالت
و اینکه امیدوارم درست باشه راهت
همیشه خوب میدونستم که پاییز
باعث میشه که قلبم بشه ریز ریز
حالا تو رفتی و تو دیگه نیستی
و یادم اومده و دیدم که پاییز
برام خنجرشو کرده بود تیز
دنیای من خاکستری رنگِ
رفتی و این دل واسه تو تنگِ
چی شد که تو از پیش من رفتی ؟!
مگه دل تو جنسش از سنگِ ؟!
این همه مُدته که تو رفتی
مغزم هنوز با رفتنت هنگِ
هر کاری کردم که فراموش شی
نشد ،
چاره ش فقط سه کام حبس بنگِ
الان ، میدونم ، میفهمم که
هر چی سنگِ پیشِ پای لنگِ
هر چی کشیدم توی این مدت
از غصه های این دلِ تنگِ
چی کنم که تو بیای خونه
برگشتنت هم واسه من ننکِ