رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

۴ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

- تو در این فکر هستی که چهره ی من پیر و خسته است. که اگر من از قدرت دم میزنم  ، چرا قادر نیستم از تحلیل رفتن بدن خودم جلوگیری کنم. وینستون ، تو نمی توانی درک کنی که هر فرد فقط یک سلول است ؟ فرسودگی سلول برای قوی ماندن موجود زنده است. تو وقتی ناخن هایت را میگیری ، می میری ؟

- ما کشیش های قدرت هستیم. خدا مظهر قدرت است. اما در حال حاضر تا جایی که به تو مربوط می شود، ، قدرت فقط یک واژه است. وقتش رسیده که راجع به معنای قدرت ، چیزهایی بدانی. اولین چیزی که باید بفهمی این است که قدرت جمعی است. قدرت فرد تا جایی است که بتواند به فردیت خودش خاتمه دهد. می دانی که یکی از شعارهای حزب : "آزادی ، برگدی است." تا حالا فکر کردی که این شعار قابلیت معکوس شدن دارد ؟ بردگی آزادی است. بشر اگر آزاد ، ولی تنها باشد. همیشه محکوم به شکست است. دلیلش هم این است که سرنوشت نهایی همه ی انسان ها مرگ است که خودش بزرگ ترین شکست است. اما اگر بتواند به سرسپردگی مطلق برسد و از هویت خودش فرار کند و طوری در حزب مستحیل شود که جدا کردن آنها از هم ممکن نباشد ، آن وقت تبدیل به قدرت مطلق و فناناپذیر می شود. نکته ی دوم که باید بدانی این است که قدرت یعنی قدرت مسلط شدن بر نوع بشر. تسلط بر جسم آنها و مهمتر از همه تسلط بر افکار آنها . قدرت تسلط بر ماده ، که شما آن را واقعیت خارجی می نامید ، اهمیتی ندارد. قدرت تسلط ما بر ماده ، همین حالا هم کامل و مطلق است.

وینستون فریاد زد : "اما شما چطور می توانید ماده را کنترل کنید ؟ شما حتی نمی توانید وضع هوا یا قانون جاذبه را تحت کنترل بگیرید. علاوه بر این ها بیماری ها ، درد و مرگ..."

.

۳۰ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۰

وینستون اندیشید : با آدمی روانی که از تو باهوش تر است و با دقت به استدلال های تو گوش می کند و بعد خیلی راحت روی حماقت خود پافشاری می کند، چه می توان کرد ؟

اُبراین : حزب قدرت را فقط به خاطر خودش می خواهد. ما به خیر و صلاح دیگران علاقه ای نداریم. ما صرفاً به خود قدرت علاقمندیم . نه پول ، نه تجملات ، نه زندگی طولانی یا خوشبختی ، فقط قدرت ، قدرت مطلق.

آنها تظاهر می کردند و یا شاید هم باورشان شده بود که قدرت ناخواسته و برای مدتی محدود به آنها واگذار شده،و این که جایی در همین نزدیکی بهشتی وجود دارد که در آن انسان ها آزاد و با هم برابرند. ما اینطور نیستیم. ما می دانیم هر کس قدرت را تسخیر می کند ، قصد ندارد آن را از دست بدهد. قدرت وسله نیست ، هدفت است . هیچکس یک حکومت دیکتاتوری را برای محافظت از یک انقلاب به وجود نمی آورد؛بلکه انقلاب می کند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند. هدف تفتیش عقاید ، تفتیش عقاید است. هفد شکنجه ، شکنجه است. هدف قدرت ، قدرت است.
.

۲۱ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۰

"نوشته های صفحه 255 جالب است."

 

صفحه 256

اُبراین گفت : "انسجام دوباره ی شخصیت تو سه مرحله دارد. یادگیری ، درک و پذیرش. حالا وقت آن است که وارد مرحله ی دوم بشوی."

 

صفحه 257 به طور کل جالب

صغحه 257

حزب قدرت را نه به خاطر نفس قدرت ، بلکه برای نفع اکثریت جامعه می خواهد و این که حزب در جستجوی قدرت است ، چون انسان ها مخلوقاتی ضعیف و ترسو هستند که استحقاق آزادی و رو به رو شدن با حقیقت را ندارند و به کسانی قدرتمندتر از خود نیاز دارند تا مرتباً آنها را فریب دهد و بر آنها حکومت کند. و اینکه برای نوع بشر دو راه بیشتر وجود ندارد ، آزادی یا نیکبختی ، و برای اکثریت آنها نیکبختی بهتر از آزادی است. حزب نگهبان ابدی ضعفا و بیچارگان است ، همان کسانی که اعمال شیطانی مرتکب می شوند تا خیر و نیکی به ارمغان بیاورند و شادی و نیکبختی خود را فدا می کنند تا دیگران به خوشبختی برسند.
.

۱۴ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۰

وینستون ، نباید تصور کنی هر قدر هم که تسلیم ما شوی می توانی خودت را نجات بدهی. کسی که یک بار دچار گمراهی شد ، دیگر جان سالم به در نمی برد.حتی اگر ما بگذاریم تو دوران زندگی عادی خودت را سپری کنی ، باز هم نمی توانی از دست ما خلاص شوی. چیزی که این جا به سرت می آید همیشگی است.باید این را هر چه زودتر درک کنی. ما می توانیم تو را طوری خرد کنیم که دیگر قابل جبران نباشد. چیزهایی برایت اتفاق می افتد که اگر هزاران سال هم زنده باشی ، نمی توانی آنها را فراموش کنی و از دستشان خلاص شوی. دیگر هیچوقت نمی توانی احساسات یک آدم معمولی را داشته باشی. همه چیز در درونت می میرد. دیگر هرگز نمی توانی عاشق شوی ، دوست پیدا کنی ، از زندگی لذت ببری ، بخندی ، کنجکاو شوی و شهامت نشان دهی و یا احساس کمال کنی. تو خالی میشوی. اما آنقدر به تو فشار می آوریم تا از همه چیز خالی شوی و سپس تو را با خواست خودمان دوباره پر می کنیم.
.

۰۷ آبان ۰۳ ، ۰۰:۰۰