رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

.

وینستون از فرط خستگی مانند ژلاتین شده بود. ژلاتین ، واژه ی مناسبی بود. این کلمه ناخودآگاه به ذهنش خطور کرده بود. گویی بدنش هم سستی و هم شفافیت ژله را یافته بود. احساس می کرد اگر دستش را بلند کند ، از ورای آن می تواند نور را ببیند. تمام خون و لنف موجود در بدنش با حجم عظیم کار مصرف شده و فقط ساختار ضعیف اعصاب ، استخوان ها و پوست باقی مانده بود. تمامی قوای پنجگانه او ، حساس شده بودند. لباس کار ، شانه هایش را می فشرد ، کف خیابان پاهایش را می آزرد ، حتی باز و بسته کردن دست موجب به صدا افتادن مفاصلش می شد.

.

۳۱ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۳۰

.
همیشه گفتم :
از اونجایی که تو سریال دیدن، خیلی سخت پسندم. همیشه بلافاصله بعد از انتشار سریال منتظر می مونم که تمام فصل و اپیزودهای اون سریال بصورت کامل منتشر بشه و فیدبک و بازخورد مردم و تا حدی منتقدها رو ببینم چیه و اگر باگ و ایراد فنی وجود نداشت؛ اونوقت برم سراغش.

 

با این حال تو این تاپیک، میخوام به معرفی سریال نارکوس یا به عبارتی دیگه "قاچاقچی ها" بپردازم . این سریال که در دو پارت (دو بخش) ساخته شده و پارت اول سال 2015 و پارت دوم 2018 . 
بخش اول این سریال در سه فصل ساخته شده که دو فصل ابتدایی اون مختص پابلو اسکوبار ، پدرخوانده کارتل مواد مخدر در مدئین در کشور کلمبیاست !

دو فصل اول بسیار خارق العاده پرداخت شده و فصل سوم که به بعد هم که مربوط به بقیه کارتل های زیر مجموعه پابلو اسکوبار است .
پارت دوم سریال هم که مربوط به کارتل های مواد مخدر مکزیک است.
از مزیت های و ویژگی های این سریال میتونم به این موضوع اشاره کنم که کمترین میزان ایراد در نوشتار و ساختار فیلم وجود داره بر خلاف بسیاری از سریال ها و یکی از مهم ترن دلایل این مزیت، اینه که داستان کاملا واقعی است و زیاده گویی و بزرگ نمایی ایجاد نشده.
بازی و کارگردانی هم تا حد بسیار مطلوبی از اول داستان تا انتها پیش رفته.
این سریال حتی برای کسایی که به ژانر درام جنایی علاقه ندارند هم به نظر جالب میتونه باشه. (به شریطی که اساسا اهل فیلم باشید).
من به این سریال 8/10 میدهم و 8 ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ستاره برای کیفیت فیلم از هر نظر و حیث می باشد.

.
+ نکته : این فیلم دارای صحنه هایی می باشد که برای همه مناسب نیست و اساساً فیلم خانوادگی نیست.

.

۳۱ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۲

.

گفت : «پس کسی به نام گلدشتاین وجود دارد؟»

ـ بله ، وجود دارد و زنده است. اما نمی دانم کجا.

ـ و توطئه ... تشکیلات ؟ آیا واقعیت دارد ؟ یا فقط اختراع پلیس افکار است ؟

ـ نه ، واقعیت دارد. ما به آن می گوییم انجمن برادری. تنها چیزی که شما دربارۀ انجمن برادری خواهید آموخت ، این است که وجود دارد و شما به آن تعلق دارید.

حتما متوجه هستید که من باید درباره ی موارد خاصی از شما سوال کنم. به طور کلی شما برای چه کارهایی آمادگی دارید ؟

وینستون گفت : «هرکاری که توانایی انجام دادنش را داشته باشیم.»

اُبراین در صندلیش کمی چرخید تا رو به روی وینستون قرار بگیرد. یک لحظه چشم ها را به پایین دوخت. با صدایی آرام و خونسرد چنان که گویی این یک پرسش و پاسخ معمولی است ، شروع به پرسیدن یک سری سوال کرد که جواب بیشتر آنها را از قبل می دانست.

ـ حاضرید زندگی خودتان را فدا کنید؟

ـ بله

حاضرید کسی را بکُشید ؟

ـ بله.

ـ عملیات خرابکارانه ای انجام دهید که احتمالا به مرگ صدها انسان بی گناه منجر شود ؟

ـ بله.

- کشورتان را تسلیم قدرت های خارجی کنید ؟

ـ بله.

ـ حاضرید تقلب ، جعل ، تهدید ، فاسد کردن افکار کودکان ، توزیع مواد مخدر ،  رواج فحشا ، شیوع بیماری های آمیزشی  و انواع کارهای دیگر انجام دهید که موجب تضعیف و نابودی قدرت حزب شود ؟

ـ بله

ـ اگر ، فرضاً ، به منظور بر آوردن هدف هامان لازم باشد به صورت یک بچه اسید سولفوریک بپاشید ، آماده اید این کار را انجام دهید ؟

ـ بله.

ـ حاضرید هویت خودتان را تغییر دهید و بقیه عمر را به صورت یک مستخدم و یا کارگر کشتی باشید ؟

ـ بله

ـ حاضرید در صورتی که ما یک روز به شما دستور دهیم ، خودکشی کنید ؟

ـ بله

- آیا هر دوی شما حاضرید از هم جدا شوید و هرگز هم دیگر را نبینید؟

- جولیا دخالت کرد و گفت : نه!

به نظر وینستون زمان زیادی طول کشید تا او بتواند پاسخی بدهد. حتی برای لحظاتی انگار قدرت تکلم خود را از دست داده بود. زبانش فقط بخش اول کلمات را ادا و گویی بی صدا کار می کرد. تا وقتی که کلمه  از دهانش خارج شد ، خودش هم نمی دانست چه کلمه ای را می خواهد بر زبان بیاورد. سر انجام گفت : «نه!»

اُبراین گفت : کاردرستی کردید که این مسئله را به من گفتید. لازم است ما همه چیز را بدانیم.

او به طرف جولیا برگشت و با لحنی ملایم تر گفت : «آیا متوجه هستی که حتی اگر او زنده بماند ، با هویت دیگری خواهد بود ؟ ممکن است مجبور شویم برای او هویت جدیدی درست کنیم. چهره اش ، رفتارش ، شکل دست هایش ، رنگ موهایش و حتی صدایش تغییر می کند. و خود شما هم ممکن است تبدیل به آدم دیگری شوید. جراحان ما می توانند آدم ها را به نحوی تغییر شکل دهند که قابل شناختن نباشند. گاهی چنین چیزهایی لازم است. گاهی حتی یکی از اعضا را قطع می کنیم.
.

۳۰ خرداد ۰۳ ، ۰۳:۰۳

.
گفت : «پس کسی به نام گلدشتاین وجود دارد؟»

ـ بله ، وجود دارد و زنده است. اما نمی دانم کجا.

ـو توطئه ... تشکیلات ؟ آیا واقعیت دارد ؟ یا فقط اختراع پلیس افکار است ؟

ـ نه ، واقعیت دارد. ما به آن می گوییم انجمن برادری. تنها چیزی که شما دربار? انجمن برادری خواهید آموخت ، این است که وجود دارد و شما به آن تعلق دارید.

حتما متوجه هستید که من باید درباره ی موارد خاصی از شما سوال کنم. به طور کلی شما برای چه کارهایی آمادگی دارید ؟

وینستون گفت : «هرکاری که توانایی انجام دادنش را داشته باشیم.»

اُبراین در صندلیش کمی چرخید تا رو به روی وینستون قرار بگیرد. یک لحظه چشم ها را به پایین دوخت. با صدایی آرام و خونسرد چنان که گویی این یک پرسش و پاسخ معمولی است ، شروع به پرسیدن یک سری سوال کرد که جواب بیشتر آنها را از قبل می دانست.

ـ حاضرید زندگی خودتان را فدا کنید؟

ـ بله

حاضرید کسی را بکُشید ؟

ـ بله.

ـ عملیات خرابکارانه ای انجام دهید که احتمالا به مرگ صدها انسان بی گناه منجر شود ؟

ـ بله.

کشورتان را تسلیم قدرت های خارجی کنید ؟

ـ بله.

ـ حاضرید تقلب ، جعل ، تهدید ، فاسد کردن افکار کودکان ، توزیع مواد مخدر ،  رواج فحشا ، شیوع بیماری های آمیزشی  و انواع کارهای دیگر انجام دهید که موجب تشعیف و نابودی قدرت حزب شود ؟

ـ بله

ـ اگر ، فرضاً ، به منظور بر آوردن هدف هامان لازم باشد به صورت یک بچه اسید سولفوریک بپاشید ، آماده اید این کار را انجام دهید ؟

ـ بله.

ـ حاضرید هویت خودتان را تغییر دهید و بقیه عمر را به صورت یک مستخدم و یا کارگر کشتی باشید ؟

ـ بله

ـ حاضرید در صورتی که ما یک روز به شما دستور دهیم ، خودکشی کنید ؟

ـ بله

آیا هر دوی شما حاضرید از هم جدا شوید و هرگز هم دیگر را نبینید؟

جولیا دخالت کرد و گفت : نه!

به نظر وینستون زمان زیادی طول کشید تا او بتواند پاسخی بدهد. حتی برای لحظاتی انگار قدرت تکلم خود را از دست داده بود. زبانش فقط بخش اول کلمات را ادا و گویی بی صدا کار می کرد. تا وقتی که کلمه  از دهانش خارج شد ، خودش هم نمی دانست چه کلمه ای را می خواهد بر زبان بیاورد. سر انجام گفت : «نه!»

اُبراین گفت : کاردرستی کردید که این مسئله را به من گفتید. لازم است ما همه چیز را بدانیم.

او به طرف جولیا برگشت و با لحنی ملایم تر گفت : «آیا متوجه هستی که حتی اگر او زنده بماند ، با هویت دیگری خواهد بود ؟ ممکن است مجبور شویم برای او هویت جدیدی درست کنیم. چهره اش ، رفتارش ، شکل دست هایش ، رنگ موهایش و حتی صدایش تغییر می کند. و خود شما هم ممکن است تبدیل به آدم دیگری شوید. جراحان ما می توانند آدم ها را به نحوی تغییر شکل دهند که قابل شناختن نباشند. گاهی چنین چیزهایی لازم است. گاهی حتی یکی از اعضا را قطع می کنیم.

.

۱۴ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۰۰

.

ـ ما فکر می کنیم نوعی توطئه و یا تشکیلات مخفی بر علیه حزب وجود دارد و شما هم در آن شرکت دارید. ما می خواهیم به آن ملحق شویم و برای آن فعالیت کنیم. ما مخالفین حزب هستیم. اما اعتقادی به اصول اینگسوس نداریم. ما مجرمان فکری هستیم. در ضمن زناکاریم. هدف من از مطرح کردن این مضوع این است که می خواهیم خود را در اختیار شما قرار دهیم. اگر لازم می دانید که اتهامات دیگری به خودمان نسبت بدهیم ، ما حاضریم.

.

۱۰ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۰۰