رضا پورکریمان

ReZa PouRKaRiMaN
رضا پورکریمان

تو دنیای منی اما ؛ به دنیا اعتمادی نیست !

پیام های کوتاه

بایگانی

۱۸ مطلب با موضوع «+ شعرها و سروده ها» ثبت شده است

که زخم های دلِ خونِ من علاج نداشت...🔺


#فاضل_نظری

۰۱ مهر ۰۲ ، ۰۰:۰۰

.
درد دارد که هرچه بنویسی،
‏نتوانی شرحِ غم بدهی

‏درد دارد به طفلِ احساست،
‏شب به شب قبلِ خواب سم بدهی...

((شهریار نراقی))
.

۰۲ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۰۰

.
دڪترم گفت 
‏شما مشڪلتان ڪم‌خونی‌ست
‏خونِ دل می‌خورم اے ڪاش ڪه تاثیر ڪند

‏⁧ #سید_تقی_سیدے⁩
.

۳۰ تیر ۰۲ ، ۰۰:۰۰

"این زخم خورده را به ترحّم نیاز نیست ، خیر شما رسیده به ما ؛ مرحمت زیاد!"


۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۰۰

به کسى ندارم الفت
ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانى
سَـرِ بى‌کسى سلامت

▪️ سعدی ▪️

👁‍🗨
@MeKXaR

۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۲۷

بیست و شش سال مادری کردی برام
جان مادر ، جان من ، بسه براااام
خسته بودم ، خسته تر شدم دیگه
دعا کن دیگه بمیرم ، من نمیتونم دیگه
من کم آوردم ، بریدم مادرم
واسه مردن حاضرم من مادرم
من دعا کردم که یک شب توی جام
بخوابم ،صبحی نباشه مادرم
جان من انقد بگو آمین که تا
برسم به آرزوم من ، مادرم
تا ابد مدیون مهربونیات
جون من دعا کن که مرگم بیاد
بخدا این بهترین راهه برام
بهتر از اینه که باااز دردم بیاد
بسه دیگه هر چقدر زجر کشیدم
مهربونی کن برام فقط یه بار
دعا کن ... جون رضا ... مرگم بیاد

#ر_پ  #R_P

"دعا کن مرگم بیاد"

پنجشنبه 10 تیر 95 - 30 ژوئن 2016

تاریخ انتشار : 95/4/24 

پانویس : برای جستجوی شعر "دعا کن مرگم بیاد" در سایت گوگل ، از (# و _) استفاده کنید. به اینصورت : @دعا_کن_مرگم_بیاد

لینک شعر ، در سایت "شعر نو"

۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۶:۴۳

چی شد که اومدی تویِ زندگیم
چی شد که موندی و با من ساختی
حالا که عادت کرده بودم به تو
تنهام گذاشتی رفتی با دیگری
عاشق نبودم عاشقم کردی و
این دم آخر تو با من سردی و
حالم بهم ریخته نگو رفتی و
دیگه نمیخوام بگی هم دردی و
من که با تنهایی خودم ساختم
بی تو دیگه دنیا رو من باختم
بعدِتو زندگی برام تلخ شد
خواب دو چشمات واسه من زهر شد



#ر_پ
#چی_شد؟!_چرا_؟!

پ.ن : "چی شد ؟! چرا ؟!" امروز 5شنبه 27 خرداد 95 - ساعت 16 ، به دفتر شعر "بغض سنگین تر از سخره" در سایت "شعر نو" اضافه گردید.


http://shereno.com/33441/35039/427344.html

۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۰

آدینه 7 خرداد 95 فرستاده شد.
شنبه 8 خرداد 95 در تارنمای "شعرنو" رونمایی خواهد شد.

تو که نباشی
ضعف میکند تنم ، بدنم
به انحطاط محض می خورد کمرم
بلند می شَوَمُ ، آهسته شروع می کنم به راه رفتن

۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۰


گونه ی نرم و بوسه ی پنبه 
جای من بین آغوش تو گرمه 
سرخی گونه هات بعد یک بوسه 
خاطرش هیچوقت از یاد نرفته 
دست من دست تو روز بی کینه 
کل تعریفم از روز خوب اینه 
باشی و باشم و غم نباشه دیگه 
با تو دنیای من شاد و شیرینه 

#ر_پ ((رضاپورکریمان))
+ صبح 7:30 ساعت ­ 93آذر19 ­ شنبه4 +

#روزِ_خوب #شعرِ_روزِ_خوب

۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۲

 میم و نون 

برای مطالعه شعر به روی لینک بالا کلیک کنید.

۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۳۸

♦ 8 اردیبهشت 95 ساعت 7 صبح زمان ثبت و انتشار شعر "دارم هم اسم تو میشم" در سایت "شعر نو" خواهد بود و 10 اردیبهشت 95 زمان انتشار آن در این وبلاگ. منتظر نگاه زیباتون هستم.

هنوزم عطر تو مونده
تویِ این خونه .. واویلا
چیکار کردی تو با فلبم
چیکار کردی ... بگو شیدا ؟!
دارم دیوونه تر میشم ...
از اون وقتی که تو رفتی
دارم هم اسم تو میشم
دارم مجنون میشم ، شیدا !

13 اسفند 94 | 7:50 صبح | پنجشنبه

http://www.shereno.com/33441/29402/419839.html

۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۴:۱۷


>> یادته بهت میگفتم ، دخترِ خوشکلِ بابا ؟! <<


شعر "یادته ؟!" از دفتر شعرِ "شیدا" در تاریخ 94/11/21 در سایت "شعر نو" منتشر شد. جهت مشاهده این شعر در سایت مذکور به روی لینک بالا کلیک کنید.

۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۸

شعر عکس رضا پورکریمان

بغض من سنگین تر از صخره و سنگ

چاره اش یک سیخ و سنجاق است و بَنگ

(رضا پورکریمان-7بهمن94)

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۵۵

سلام پاییز جان فرسا ... 

سلام سرمای جان فرسا ... 

سلام ای بغض شکسته در گلو ... 

سلام ای ناله های گاه و بی گاه ... 

سلام خاطرات کهنه شده در افکار منِ پوچ ...

زور*شمار رفتنت به سال شمار تبدیل شد ... 

من پیر شدم اماااا ... هنوز با جان خسته خود ... 

بی صبرانه در انتظار برگشتنت هستم عشقم !

╤ 24 سالگی با طعم پیری ╤


+16آذر93+
-رضا پورکریمان+

۲۶ دی ۹۴ ، ۰۴:۱۲ ۲ نظر

چی شد که از دنیای من رفتی ؟

چی شد که تنهاتر شدم بازم ؟

یادت میاد اون لحظه ی آخر ؟

گفتم بهت ، برگرد گل نازم ؟

 از من بدت اومده بود شاید

اما منو عاشقِ خودت کردی

رفتی و با یک نفر دیگه ...

برو گلم دیدارمون باشه قیامت 

رفتی و از من خیلی دلسردی

اما اینو یادت بمونه خوووب

تو واسه من عامل یک دردی

 من آخرش با درد میمیرم

خودت برام آرزو میکردی

رفتی ، برو خوش باش عشق من

با اینکه نیستی در کنارِ من

من عاشقت بوده امُ و هستم

شاید پیش خودت بگی پَستم

اما الان مجنونم و مَستم 

حالم بهم خورده و داغونم 

بدجور میلرزه دلم ، دَستم

کاش بودی و حال منو میدیدی

از باغ مهربونی اون چشمات

یه شاخه رز زرد برام میچیدی
 

+ / یکشنبه29آذر94 / کرج / رصا پورکریمان / +



۰۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۰

من و خواب بارون زده ، خواب خیس

دو قطره از این اشک ریخت روی میز

و کاغذ که تر بود از گریه هام

مثه چشمه و رود بود گونه هام

دیگه طاقتم تااق شد بعد تو

مسیر غم هموار شد بعد تو

خدا بسه ، خسته شدم ، کم آوردم

تو این روزگار من بد آوردم

خدایا بگو، کِی ازت خواستم ؟!

بگیریش اونو از توی دستم ؟!

چرا کاری از دست تو ساخته نیس ؟!

مگه اسمت الله بخشنده نیس ؟!

همینجوری میخواستی که پیر شم ؟!

تو این سن دیگه از همه سیر شم ؟!

خدا بسه ، خسته شدم ، کم آوردم

تو برگدونش ، قول میدم آدم شم !

.

((۲شنبه۱۲مرداد۹۴-ساعت۷صبح))

.

پ-ن : بند آخر به دلم نچسبید ، هر کس

پیشنهاد قشنگ تری داره خوشحال میشم

ارائه کنه ;-)

۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۸

خواب چشمات ، منو ، اسیرم کرد 

بغض رفتنت ، منو ، مریضم کرد

حال من ,  بد شده ، از این تکرار

جوری بد شد ، که دیگه سیرم کرد

نفسم ، توی سینه حبس میشه

این نفس تنگی ، پیرِ پیرم کرد

کاش میشد واسِه خاطرِ حالم

روحُ ، از این ، تنم جدا می کرد

«شادروان ر-پ / پنجشنبه ۲۲مرداد۹۴ / ۶:۳۰ صبح»

#کاش.میشد

۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۹