.
ـ واژه پیرو عقاید مرسوم، را شنیده ای ؟ یکی از واژه های زبان نوین است. به کسی می گویند که به طور طبیعی پیرو عقاید مرسوم حاکم در جامعه باشد و هرگز به چیزی مخالف قوانین و مقررات فکر نکند.
او هوش و ذکاوت زیادی از خود بروز می داد و بر خلاف وینستون ، خیلی خوب معنی حقیقی پاکدامنی جنسی مورد نظر حزب را درک کرده بود. منظور آنها نه فقط این بود که عریزه ی جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند. بلکه نکته ی مهم تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می شود که بسیار مطلوب است، زیرا می توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد. به تعبیر خود او: وقتی فرد رابطه ی جنسی برقرار می کند، بدنش انرژی مصرف می کند و بعد احساس شادی می کند و هر چیزی باعث ناراحتی اش نمی شود. تحمل این حالتِ آدم برای آنها مشکل است. آنها می خواهند آدم تمام مدت سرشار از انرژی باشد. تمام راهپیمایی ها و بالا و پایین رفتن ها و پرچم تکان دادن ها فقط برای پر کردن جای خالی این رابطه است. اگر در درونت شاد باشی، چرا باید برای برادر بزرگ و برنامه ی سه ساله و هفته ی ابراز تنفر و بقیه ی کارهای آنها به هیجان بیایی ؟
وینستون با خود گفت که همه ی اینها درست است.رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی بین پاکدامنی و راست کرداری سیاسی وجود داشت. حزب جز با سرکوب کردن غریزه ای قوی و استفاده از آن به عنوان نیروی محرک، چگونه می توانست ترس، تنفر و خوش باوری دیوانه واری را که نیاز داشت در فکر و وجود اعضایش تزریق کند ؟ تمایلات جنسی برای حزب خطرناک بود و حزب آن را در جهت منافع خود تغییر جهت داده بود. با غریزه ی پدری و مادری نیز همین معامله را می کردند. در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می کردند که به سبک معمول قدیم بچه هایشان را تربیت کنند و به آنان علاقه نشان دهند. از طرف دیگر بچه ها به طور مرتب بر ضد والدین آموزش می دیدند و یاد می گرفتند جاسوسی آنها را بکنند و انحرافات آنان را گزارش دهند. در اصل خانواده همچون بخشی از پلیس افکار شده بود. ابزاری که با استفاده از آن همه ی افراد ، روز و شب تحت نظر جاسوسانی بودند که آنها را به خوبی و از نزدیک می شناختند.
.